نویسنده: استاد علامه‌ عبدالله احمدیان

جلسه‌ی تعلیم احادیث رسول‌الله (ص)
قدیمی‌ترین مسجد شهر برای جلسه‌ی تعلیم حدیث تعیین گردیده است، زیرا مساجد خانه‌های خدا بشمار می‌آیند[264] و بندگان خدا برای اقامه نماز و شعایر دینی به آنجا می‌آیند و چه بهتر که فرموده‌های پیامبرخدا نیز در آنجاها تعلیم و تعلّم شوند.[265]
اینک قرص خورشید با نفس‌های گرم بتازگی از قلّه‌ی کوههای شرق شهر بالا آمده است و تازه‌ترین پرتو خود را در خلال شاخ و برگهای درختان از شیشه‌ی پنجره‌ها به کف مسجد رسانیده است و بیش از چند دقیقه برای آغاز درس حدیث باقی نمانده است. یکایک شاگردان از منزلهای خویش بیرون آمده و در تقاطع کوچه‌ها بهم رسیده‌اند و مانند سیلی همه‌ی کوچه‌ها را پشت سر انداخته و بسوی مسجد می‌شتابند و در تمام طول راه دسته‌دسته مردم آنها را بیکدیگر نشان می‌دهند و از مشاهده آنها احساس شادی می‌کنند مرد سالخورده‌ای که در کنارپیاده‌رو ایستاده و بر عصایش تکیه کرده است و از همه بیشتر ذوق‌زده شده است، در حالیکه حرکت دسته‌جمعی شاگردان را نظاره می‌کند و اشکهایی از شوق، بر چشمان پف کرده‌ی او حلقه زده‌اند و محاسن سفیدش را تر می‌کنند، ناگاه زیر لب این جمله را زمزمه می‌کند: «خوشا بحال شما که بر روی بال فرشتگان، راه بشت خدا را پیش گرفته‌اید.[266]»

و اینک طلیعه‌ی سیل شاگردان به حیاط مسجد رسیده است و خادم مسجد که مرد با تقوا و پرهیزگاری است و از لحظه‌ها قبل در انتظار آمدن آنها دم در ورودی مسجد ایستاده است، سلام یکایک شاگردان را همراه تبسمهای شادی «علیک السّلام» می‌گوید و از صمیم قلب موفقیت آنها را در راه خدمت به دین پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-از خدا می‌خواهد.

شاگردان عموماً دارای یک سن و سال نیستند: از بیست سال به بالا و زیر بیست سال و نوجوانان و بچه‌های اهل تمیز نیز در میان آنها دیده می‌شوند[267] و در بین بزرگسالان نیز تفاوتهایی هست برخی از آنها خیلی با ایمان و بسیار عابد و پرهیزگارند اما برخی دیگر خرده شیشه‌هایی در اعتقاد و اعمال خود دارند و وضع آنها از نظر تیزبین استاد حدیث هم دور نمانده است و از اوضاع آنها بی‌خبر نیست اما با این حال آنها را از جلسه طرد نمی‌کند و به آنها روی خوش نشان می‌دهد زیرا امیدوار است که شرکت مستمر آنها در جلسات درس حدیث، تحولی در افکار و عقاید و اعمال آنها ایجاد کند و به صف روشنگرایان راه اسلامیت و انسانیت بپیوندند.

دقایق آغاز درس حدیث نزدیکتر شده است و شاگردان در حالیکه اکثر آنها قلم و دوات و مقداری کاغذ در دست دارند3 در جلو محراب مسجد نیم‌دایره‌ی وسیعی را تشکیل داده و ساکت و آرام نشسته‌اند و ظاهر شدن استاد خود راثانیه شماری می‌کنند که در رأس ساعت معین همراه یکنفر منشی و گاهی دو نفر منشی4 با متانت و وقار در صحن مسجد ظاهر می‌گردد و از نشاط و حرکاتش استنباط می‌شود که کاملاً سر حال است و از سلامتی کامل برخوردار است[268] و از جبین نورانی و برق چشمانش پیداست که چه عالمی زنده‌دل و تلاشگر و امیدوار است و از ظواهر لباسش معلوم می‌شود که در عین سادگی به نظافت و پاکی چقدر علاقمند است[269] و از محاسن پرمو و بلندش که در وسط و حاشیه‌ی آن تارهای سفیدی هم نمایان است و خطوط پرش ستارگانی را در قلب شبهای سیاه به خاطر می‌آورد معلوم می‌شود که استاد سن چندان زیادی هم ندارد و احتمالاً از چهل گذشته و بسوی پنجاه در راه است[270] و با اینکه سالها است در علم‌الحدیث درایتی و روایتی تبحّر پیدا کرده است اما فقط دو سال است که سمت استادی را قبول نموده است زیرا تا دو سال قبل در این شهر عالمانی بودند که در علم‌الحدیث از او آگاه‌تر و با سابقه‌تر بودند و استاد تمام مراجعین خود را به محضر آنها هدایت می‌کرد و هرگز خود اجازه نمی‌داد با وجود عالمتر از او در شهر، او سمت استادی را قبول کند.[271]

شاگردان بمحض ظاهر شدن سیمای استاد حدیث در صحن مسجد و شنیدن سلام گرم و گیرای او با موج آرامی از «عَلَیْکَ السَّلام‌ ها» و جرقه‌های برق شادی از چشمها، مقدم او را تهنیت می‌گویند و عموماً از جای خویش برخاسته و بمحض نشستن استاد در محراب با کمال ادب و وقار در جای خویش می‌نشینند و مانند هاله‌ای برگرد ماه بدور استاد حلقه می‌زنند.5



چه مکان شریفی!

وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا (حج / 40)
«و مسجدهایی که با کثرت زیاد نام خدا در آنها ذکر می‌گردد».

چه انسانهای شریفی!

رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ (نور / 37)
«مردانی که حرکتهای اقتصادی چه در سطح عالی (بازرگانی) و چه در سطح عادی (خرید و فروشهای معمولی) هرگز آنها را از یاد خدا غافل نخواهد کرد».

با چه حال و روحانیت شریفی! که هم استاد و هم شاگردان با طهارت ظاهر (داشتن وضو) و با طهارت باطن از هر نوع گرایشهای مادی و با خلوص نیت و بدور از هر نوع ریاها و تظاهرها و چشم داشت آفرین‌گوئیهای مردم در این جلسه حضور بهم رسانیده‌اند.[272]

برای انجام دادن چه عملی شریفی! تعلیم و تعلّم احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-در راه تداوم بخشیدن بخط نور به سنّت رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-و هدایت نسل حاضر و نسل‌های آینده‌ی بشری به همه‌ی سعادتهای دینی و دنیایی.

و با چه هدف عالی و شریفی! که اسلام ناب و اصیل را از زبان پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم-و از احادیث او یاد می‌گیرند و به جهان بشریت ابلاغ می‌کنند و چراغ هدایت سماوی را برای راهنمایی نسلهای بشری نور بخش و پرفروغ نگه می‌دارند.

ای فرشته‌های آسمانها! بر زمین فرود آیید و ای فرشته‌های زمین! در صحن این مسجد حاضر شوید و ای زمان! تو هم لحظه‌ای توقف‌نما تا با طنین: «اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم!» فرار انبوه شیطانها! (چه از قماش جن و چه از قماش انس!) و طرد انبوه شیطان‌زده‌های استثمارگر و استعمارچی و طاغوتهای ستم پیشه را از تیررس مجاهدین فی سبیل‌الله و از محیط زندگی مسلمانان تحقق بخشد. و با طنین «بسم الله الرحّمن الرّحیم» تبلوری از رحمت‌های خدا در شکل فرموده‌های رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-بار دیگر ظاهر گردد و مقارن آغاز درس حدیث بمنظور یادداشت احادیث نوک قلمها به گلوی دواتها سرازیر می‌گردد و کاغذها گسترده می‌شوند تا در جهت تداعی: «دواه‌ی العلماء افضل من دم الشّهداء» با حفظ و یادداشت حدیث و منت رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-نبرد علم علیه جهل و نبرد نور علیه ظلمت و نبرد حق علیه باطل با شدت تمام آغاز شود و استاد حدیث به دنبال کلمات فوق درس حدیث را به این ترتیب آغاز می‌نماید.

«در صحیح‌ترین کتابهای بعد از قرآن یعنی صحیح بخاری، شیخ بخاری محمد بن اسماعیل (م ـ 256) از مسددبن مُسَرْهَد (م ـ 228) از یحیی بن سعید (م ـ 198) از شعبه بن الحجاج (م ـ 160) از قتاده بن دعامه تابعی (م ـ 118) از انس بن مالک صحابی (م ـ 93) شنیده است که رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-فرموده است: «لا یؤمن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه» یعنی: یکی از شما مؤمن بشمار نمی‌آید مگر دوست بدارد برای برادرش آنچه را که برای خویش دوست می‌دارد.

این حدیث طبق این مدرک و سند و به شهادت عینی این زنجیره‌ی متصل از محدثین آگاه و صادق و پرهیزگار، فرموده‌ی رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-است و یکهزار و چهارصد و چند سال قبل از زبان پیامبرخدا-صلّی الله علیه وسلّم-جاری گشته و در آسمان حجاز طنین انداز گردیده است و اعراب نیمه وحشی و خودخواه و هواپرست را به ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری نسبت بیکدیگر و به روح عبادت و خداپرستی و معنی عدالت و مساوات و برادری هدایت نموده است و امروز نیز شاگردان جلسه‌ی حدیث را بواقعیت دینداری و رسالت اسلام در جهت پی‌ریزی اخوت و برادری و عدالت اسلامی راهنمایی می‌نماید و همه‌ی شاگردان با شور و علاقه‌ی وافری آنرا استماع نموده و بلافاصله آنرا با املای درست و اعراب صحیح و با تطبیق با یادداشتهای منشی بر صفحه‌ی کاغذهای خویش می‌نویسند[273] و پس از آنکه عموماً این حدیث را به ترتیب مذکور یادداشت کردند بار دیگر صریر قلمها و خش‌خش کاغذها خاموش گشته و در حالیکه سکوت بر فضای مسجد حکمفرما و چشم شاگردان به لبان استاد حدیث دوخته است ناگاه استاد حدیث بار دیگر سکوت فضای مسجد را شکسته و احادیث دیگری را با اسناد و مدارک و زنجیره‌های خویش و به فاصله‌هایی که شاگردان عموماً بتوانند آنها را استماع و بدرستی آنها را یادداشت کنند از بخاری و مسلم و بقیه‌ی صحاح سته برای آنها روایت می‌کند و لحظات آخر درس حدیث این روز فرا می‌رسد نه از این جهت که زنگی بصدا درآمده است یا عقربه‌های ساعت‌ها وقت معینی را نشان می‌دهند بلکه از آن جهت که استاد آثار خستگی را در خویش یا در آنها احساس کرده است.[274] و ظرفیّت تعلیم یا تعلّم را تکمیل یافته و مطمئن است که اگر بیش از این مقدار به درس ادامه دهد تنها کمیت کار او بالا می‌رود اما کیفیت کار پایین می‌‌آید و نامطلوب خواهد شد و مهم برای استاد و برای شاگردان کیفیت کار است نه کمیت آن لذا استاد بدون توجه به ساعت‌های مصنوعی زمان‌نما و فقط با توجه به ساعتهای طبیعی کارنما! ختم جلسه‌ی حدیث این روز را اعلان می‌کند. آنگاه همراه منشی یا منشیان خویش از جای خود برخاسته و با گفتن وداع و خداحافظ از صحن مسجد خارج و راهی منزل خویش می‌گردد و شاگردان پس از بدرقه‌ی استاد و چند دقیقه تنفس و رفع خستگی در مورد متن و سند احادیثی که در آن جلسه استماع و یادداشت کرده‌اند با یکدیگر به بحث و مذاکره می‌نشینند3 و اگر احتمالاً یک نفر یا دو نفر از آنها در استماع و یادداشت دچار اشتباهی شده باشد با مددجویی از استماع و یادداشت بقیه، اشتباهات خود را تصحیح می‌نماید و بالاخره تجمع و فعالیت این همه نیروهای حفظ و یادداشت و تعاون و همکاری آنها با یکدیگر در این مطلب تردیدی باقی نمی‌گذارد که آنچه استاد به آنها گفته است عموماً یاد گرفته‌اند و در ساعتهای بعدی درباره‌ی احکام و عقاید و مطالب اخلاقی و اجتماعی که از این احادیث استنباط می‌شوند با هم تبادل‌نظر می‌کنند و در مواردی که اختلاف‌نظر داشتند آنها را یادداشت می‌نمایند تا در جلسه‌ی فردا آنها را در محضر استاد مطرح نمایند تا با توضیح و استدلال او درست و نادرست را تشخیص داده و در این موارد نیز اتفاق‌نظر پیدا کنند.

شاگردان جلسه‌ی حدیث روزهای بعد و هفته‌های بعد و ماهها پشت سر هم و سالهای متوالی با شوق و شور و علاقه در این جلسات حاضر می‌شوند و در عرض سه یا چهار سال، چهارهزار حدیث صحیح پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-را طبق روایت و سند و مدرک متصل شیخ بخاری از استاد و متخصص درس حدیث یاد می‌گیرند و همه‌ی آنها را حفظ می‌کنند و حاصل سه چهار سال شرکت در جلسات حدیث بوجودآمدن شخصیّت‌های بزرگوار دینی و اسلامی است که دارای این ویژگیهای می‌باشند:

1- چهار سال افکار روزانه و رؤیاهای شبانه را با فرموده‌های پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-بسر برده و در نور و روشنایی و جاذبه‌ها و دافعه‌های احادیث رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-زندگی کرده‌اند و چهار سال زیر اشعّه‌های تند خطابها و عتابهای احادیث صحیح زوایای تاریک افکار آنها روشنایی کسب نموده و صخره‌های جمود فکری و انجماد عقیدتی آنها بحالت ذوبان در آمده است.

2- چهار سال آموزش فرموده‌های پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-و پرورش در محیط آموزش احادیث و استماع همه‌ی خطابها و عتابهای پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-و تحت تأثیر این همه خطابها و عتابها شخصیّت‌هایی را بوجود می‌آورد که از حیث ایمان و اخلاق و عمل تجسمی از واقعیت دین اسلام و الگوی مسلمانان واقعی در عصر اصحاب و تابعین می‌باشند و با داشتن این همه اطلاعات از اسلام و این همه امانت و دیانت و ایمان و عمل و اخلاق به آسانی می‌توانند جامعه‌های کوچک و بزرگ بشری را بسوی اسلام واقعی و تجدید حیات دینی و شکوه و عظمت دین مبین اسلام هدایت و رهبری نمایند.

اساس دین اسلام اول قرآن و کلام خداست که برای ساختن الگوهای «مسلمان بودن» و نشر و تبلیغ دین اسلام قبل از هر چیز باید در تمام شهرها و روستاها جلسات تفسیر قرآن را دایر نمود. اساس دوم دین اسلام احادیث صحیح و فرموده‌های پیامبر خداست که برای نشان دادن تجسمی از واقعیت دین اسلام و ساختن الگوی مسلمان واقعی و نشر و تبلیغ حقایق اسلام در تمام شهرها و روستاها باید به موازات درس تفسیر قرآن جلسات درس حدیث را نیز دایر کرد و بقیه‌ی علوم دینی را در کنار درس تفسیر و درس حدیث و فقط بخاطر پیشرفت و تنها بعنوان وسیله تقویت آنها تدریس و تدرس نمود، چرا که علت پیشرفت سریع اسلام در قرون و اعصار نخستین و توسعه‌ی آن در قاره‌ها جز رعایت این نظم و ترتیب طبیعی چیز دیگری نبود. همچنانکه علت رکود و انجماد اسلام و سبب انحطاط مسلمین جز بهم زدن این نظم طبیعی و منحل کردن جلسات درس تفسیر قرآن و جلسات درس حدیث و در مقابل آن همه اهتمام به مقدمات و وسایل و سالها و سالها خواندن درس نحو و صرف و بلاغه و منطق و کلام و غیره چیز دیگری نبوده و نیست.

چقدر رنج‌آور است و چقدر دردناک است که با وجود اتفاق همه مسلمانان بر اینکه اساس دین اسلام قرآن خدا و حدیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-است و همه‌ی علومی که عنوان علوم دینی را دارند جز مقدمات و وسیله‌هایی برای فهم و درک اسلام چیز دیگری نیستند، با این حال قرنهاست که حاصل کوشش مسلمانان و تلاش طلبه‌ها در حجره‌ها تنها دریافت مقدّمات و یادگرفتن وسیله‌ها بدون استفاده‌ی عملی از آنها می‌باشد. تمام متون علوم دینی را با شرحهای مطول و حتی با حاشیه‌های مفصل می‌خوانند و از هر علمی صدها قاعده و قانون را حفظ می‌کنند و در توضیح و تجزیه و تحلیل قوانین این علمها چقدر بحث و مذاکره می‌کنند و برای یافتن فلسفه‌ی یک قاعده به همه‌ی حاشیه‌ها و به همه‌ی گوشه‌ها می‌شتابند اما در تمام دوران تحصیل آنها، حتی یک فقره هم جلسه‌ی درس حدیث تشکیل نمی‌گردد. همچنانکه تشکیل جلسات تفسیر قرآن نیز جزو برنامه‌ی تحصیلات آنها بشمار نمی‌آید و بالاخره در حدود ده پانزده سال تحصیلات علوم دینی فقط به اندوختن وسایل و مقدمات، بدون استعمال آنها و بدون استفاده‌ی عملی از آنها مشغول می‌شوند و بعد از پایان تحصیلات و و تشکیل جلسات تدریس در مدارس باز همین وسایل و همین مقدمات مجدداً تدریس و تدرس می‌گردد و بالاخره اساس کار و هدف اصلی از تحصیلات علوم دینی باز فراموش می‌گردد. کار آنها به کار نجّارانی می‌‌ماند که عمری را در پیدا کردن تیشه و ارّ‌های گوناگون و رنده‌های مختلف و گونیا و خط‌کش و غیره صرف می‌نمایند و بدون اینکه یک بار در و پنجره و صندلی و وسایل منزل را بوسیله‌ی آنها بسازند، همین وسایل را به شخص دیگری منتقل می‌کنند تا او هم بدون استفاده‌ی عملی از آنها به دیگری منتقل نماید. البته نفس این عمل یعنی حفظ و بقای این وسایل و انتقال آنها به آیندگان خود عملی است بسیار مهم و همچنانکه در نظر مسلمانان شایان تقدیر و تحسین است در بارگاه خدا نیز شایان اجر جزیل است و از فواید مهم آن این است که نسل‌های آینده می‌توانند با دسترسی به همین وسایل کاری را که پیشینیان انجام نداده‌اند آنها انجام دهند و با تشکیل جلسات درس تفسیر و جلسات درس حدیث در تمام مراکز تدریس علوم دینی و ایجاد شخصیت‌هایی که از حیث ایمان و آگاهی و صلابت و تقوی و ایثار و فداکاری، تجسمی از واقعیت دین اسلام و الگوی مسلمانان واقعی در عصر اصحاب و تابعین باشند، دین اسلام را از رکود و انجماد نجات داده و چنان حرکت و نهضتی در آن بوجود آورند که نه تنها در برابر سیل فسادگرایی غرب و صرصر سموم خانمان‌سوز شرق مقاومت داشته باشند، بلکه محیط زندگی جوامع بشری را از تهاجم همه‌ی فسادگرایی‌ها و سموم همه‌ی مادیگرایی‌ها پاک نمایند.

و این آرزویی است که ما فعلاً آنرا فقط در خواب می‌بینیم! زیرا کشورهای اسلامی اکثراً در خوابند و دشمنان اسلام و مسلمین بیدارند و برای هر چه بیشتر خوابانیدن آنها دست بدست هم داده و شب و روز در تلاش هستند. ولی آیا این شب چقدر دراز و این خواب چقدر سنگین است؟ و آیا سحرگاه بیداری مسلمانان و آغاز نهضت و حرکت اسلام در جهت بوسعت قاره‌ها نزدیک نیست؟ ألیس الصّبح بقریب؟ در آینده پاسخ این سؤالها معلوم می‌شود.

***

خداوندا! در نهایت عجز و ناتوانی از تو مسألت می‌داریم که همه مسلمانان را بیدار و آنان را در راه نشان دادن واقعیت سالام و گسترش عقاید و اخلاق و احکام آن در سراسر جهان موفق فرمایی.

ربی اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا و آخر دعوانا ان الحمدلله و الصلوه علی رسول‌الله.



هفدهم شعبان سال 1408 ـ مهاباد ـ مسجد قبله

عبدالله احمدیان


ارجاعات و منابع
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- صحیح مسلم 8 / 229 بنقل پاورقی علوم الحدیث صبحی صالح ص: 8.

[2]- ارشاد ساری ج 9 ص: 328 پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم-این جمله را در خطاب به ابی‌هریره فرموده است.

[3]- موطا امام مالک ج 2 ص: 899 کتاب القدر و تاج الحدیث ج 1 ص: 47.

[4]- یعنی در این مورد، آیه‌های قرآن بر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-نازل نگردیده است.

[5]- کامل ابن اثیر ج 2 ص: 136.

[6]- کامل ابن اثیر ج 2 ص: 150.

[7]- صحیح مسلم کتاب الفضایل هامش ارشاد ساری ج 9 ص: 214.

[8]- وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (شوری / 52)

[9]- تفسیر نیشابوری و المنار ج 5 ص 180-2210.

[10]- بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (نحل / 44)

[11]- وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (شوری / 38)

[12]- سوره نساء: 59 درباره مراد و معنی اولوالامر اختلافات زیادی بوجود آمده برخی گفته‌اند مقصود علمای دینی است و تفسیر المنارج 5 ص: 181 از قول شیخ محمد عبده می‌گوید: «مراد اهل حل و عقد جوامع اسلامی است که عبارتند از امراء و حکمرانان و علما و فرماندهان نظامی و بقیه رؤساء که مردم در مصالح عمومی و کارهای خویش به آنان مراجعت می‌کنند، و بشرط اینکه امین باشند و مخالف قرآن و حدیث عمل نکنند و در جهت مصالح عمومی فرمانی بدهند اطاعت آنها واجب است» و امام رازی در تفسیر کبیر ج 1 ص: 144 دلایل زیادی اقامه می‌کند تا ثابت نماید که مقصود از اولوالامر اهل اجماع است.

اما بنظر ارادتمند هیچکدام از این تفسیرها مناسب و مطلوب و قانع‌کننده نیست زیرا این آیه بقرینه «اطیعوا» منابع سه‌گانه احکام اسلامی را نشان می‌دهد. و باید دید که در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-غیر از قرآن و سنت چه چیز دیگری منبع حکم اسلامی و اطاعت از آن واجب بوده است؟ در زمان پیامبر نه از اجماع و نه از سلاطین خبری نبوده، و علما و فرماندهان نظامی و امرا و رؤسا نیز اگر برخلاف قرآن و سنت دستور داده باشند، اطاعت آنها حرام بوده و اگر حکم موجود در قرآن و حدیث را گفته باشند اطاعت از قرآن و سنت بوده و اولوالامر یک چیز تکراری بشمار آمده است و بنظر ارادتمند مقصود از اولوالامر هیئتهای شورای قرآنی است در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-تنها چیزی غیر قرآن و حدیث که اطاعت از آن هم واجب بوده یکی نتیجه اجتهاد مجتهد که پیامبر در حدیث معاذ علیحده از آن بحث کرده و دیگری مصوبات شوراهای قرآنی است که در این آیه با کلمه «اولوالامر» از آن تعبیر شده است و برای اینکه مطمئن باشید که مقصود از «اولوالامر» هیئتهای شوراهای قرآنی است باین نکات توجه فرمائید مخصوصاً کلمه «الاأمر امرهم».

1- فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آل‌عمران / 159)

2- وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (شوری / 38)

3- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (نساء / 59)

4- نتایج اجتهاد و شورا عین قرآن و سنت نیست بلکه استنباط از آنها و از تجارب عقلی است.

[13]- سنن ابن ماجه مقدمه و سنن ترمذی ج 2 کتاب العلم یعنی حدیث اول: خدا بنده‌ای را شادمان و خنده‌رو سازد که گفته مرا می‌شنود و آنگاه آنرا حفظ می‌کند، و معنی حدیث دوم: خدا بنده‌ای را شادمان و خنده‌رو سازد که گفته مرا می‌شنود و آنگاه آنرا به دیگران می‌رساند.

[14]- سنن ابن ماجه مقدمه و سنن ترمذی ج 2 کتاب العلم یعنی حدیث اول: خدا بنده‌ای را شادمان و خنده‌رو سازد که گفته مرا می‌شنود و آنگاه آنرا حفظ می‌کند، و معنی حدیث دوم: خدا بنده‌ای را شادمان و خنده‌رو سازد که گفته مرا می‌شنود و آنگاه آنرا به دیگران می‌رساند.

[15]- حدیثی است باتفاق متواتر و ابن حجر عسقلانی در نزهه‌ی النظر صفحه 161 آنرا نقل کرده و در ذیل آن نوشته شده که یکصد صحابی از جمله آنها عشره مبشّره هستند این حدیث را از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت کرده‌اند و بخاری محدث از چندین طریق و با عبارت متفاوت این حدیث را نقل کرده. «ارشاد ساری ج 1 ص: 202».

[16]- علوم الحدیث دکتر صبحی صالح ص: 7.

[17]- صحیح مسلم 8 / 229 بنقل علوم الحدیث پاورقی ص: 8 و تقیید العلم ص: 33، 34 و جامع بیان العلم 1 / 63.

[18]- تقیید العلم ص: 32 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 8.

[19] و 3 و 4- رامهرمزی در المحدث الفاصل (ج 4 ورقه 6 وجه اول) و جامع بیان‌العلم ـ ابن عبدالبرج 1 ص: 72 و تقیید العلم ص: 69.

[20]-

[21]-

[22]-. اسدالغابه ـ ابن اثیر ـ عبدالله ابن عمر.

[23]- تقیید العلم ص: 67 و سنن ترمذی ج 2 ص: 111 و معالم السنن خطابی ج 4 ص: 184 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح پاورقی ص: 10

[24]- جامع بیان العلم ج 1 ص: 72 و تقید العلم ص: 69 و محدث الفاصل ج 4 ص: 2 بنقل علوم الحدیث ص: 9 پاورقی.

[25]- این حدیث در محدث الفاصل ج 4 ص: 3.

[26]- ارشاد ساری ـ شرح بخاری ـ ج 1 ص: 214.

[27] و 2- ارشاد ساری ـ شرح بخاری ـ ج 1 ص: 214.

[28]-

[29] و 4- ابن اثیر ـ ترجمه عبدالله بن عمر ج 3 ص: 333 و جامع بیان العلم لابن عبدالبر ج 1 ص: 71 و مسند امام حمد ج 2 ص: 207 و تأویل مختلف الاحادیث ابن قتیبیه ص: 365 و الماع قاضی عیاض ص: 26 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح پاورقی ص: 17.

[30]-

[31]- ابن اثیر ـ ترجمه عبدالله بن عمر ج 3 ص: 333 و جامع بیان العلم لابن عبدالبر ج 1 ص: 71 و مسند امام حمد ج 2 ص: 207 و تأویل مختلف الاحادیث ابن قتیبیه ص: 365 و الماع قاضی عیاض ص: 26 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح پاورقی ص: 17.

[32]- مسند عبدالله بن عمر بن عاص در مسند امام احمد ج 2 ص: 158 ـ 222 بنقل صبحی صالح در علوم الحدیث پاورقی ص: 17.

[33]- سنن ترمذی ـ کتاب احکام ـ باب الیمین مع الشاهد.

[34]- صحیح بخاری کتاب الجهاد.

[35]- طبقات ابن سعد ج 1 ص: 334 و تذکره الحفاظ ج 1 ص: 123 و التاریخ الکبیر للبخاری ج 4 ص: 182 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح پاورقی ص: 15.

[36]- تهذیب التهذیب ج 4 ص: 198 بنقل علوم الحدیث ص: 14.

[37] و 6 - تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 5.

[38]-

[39]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 5.

[40]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 14.

[41]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 5.

[42]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 2.

[43]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 2 و المختصر فی علم الرجال ص 79 صبحی صالح 31.

[44] و 3- تذکره الحفاظ ذهبی ص: 2 و 3.

[45]-

[46]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 3.

[47] و 2 و 3- صحیح بخاری در ارشاد ساری ج 9 ص: 142 و تذکره الحفاظ ذهبی جلد 1 ص: 6 مبحث عمر بن خطاب و صحیح مسلم ج 6 ص: 177، صبحی صالح ص: 31.

[48]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 7 و 8 مبحث عمرt.

[49]- الفاروق ـ شبلی نعمانی ـ بخش دوم ص: 283 (6) طلاق : 6.

[50] و 2- الفاروق شبلی نعمانی بخش دوم ص: 279.

[51]-

[52] و 4- تذکره الحفاظ ج 1 ص: 8 مبحث عمرt.

[53]-

[54] و 6- الفاروق ـ شبلی نعمانی ـ بخش دوم ص: 187.

ججج

[56]- الفاروق بخش دوم ص: 289 و این همان است که تقریباً یک قرن بعد آنرا «حدیث صحیح» نامیدند.

[57]- همین فراخوانی بمنظور تشکیل جمعیت محدثین در مرکز، در یکی از روایتها حبس پنداشته شده و گویا فاروق ابن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را بجرم کثرت نقل حدیث حبس نظری و در مدینه تحت نظر خود قرار داده است و تذکره الحفاظ در مبحث عمر این پندار را نقل کرده و حاکم در المستدرک ج 1 ص 110 نیز این مطلب را نوشته و برخی آنرا حبس نظری تعبیر کرده‌اند و علت نادرستی این پندارها این است که فاروق بعد از فراخوانی آنها را برای تعلیم حدیث به استانهای دور فرستاده است.

[58]- الفاروق شبلی نعمانی بخش دوم ص: 279.

[59] و 3- الفاروق شبلی نعمانی بخش دوم ص: 279 و ازاله‌ی الخفاء ص: 6.

[60]-

[61] و 5- الفاروق شبلی نعمانی بخش دوم ص: 279 و ازاله‌ی الخفاء ص: 6.

[62]-

[63]- الفاروق شبلی نعمانی بخش دوم ص: 279 و ازاله‌ی الخفاء ص: 6.

[64]- تقیید العلم ص: 50 و جامع بیان‌العلم ج 1 ص: 64 و طبقات ابن سعد ج 3 ص: 206 و کنزالعمال ج 5 ص: 239 بنقل علوم‌الحدیث صبحی صالح ذیل ص: 31.

[65]- تقیید العلم ص: 50 و جامع بیان‌العلم ج 1 ص: 64 و طبقات ابن سعد ج 3 ص: 206 و کنزالعمال ج 5 ص: 239 بنقل علوم‌الحدیث صبحی صالح ذیل ص: 31.

[66]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 7 عمر بن خطاب و طبقات بن سعد ج 3 ص: 206.

[67] و 3- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 7 عمر بن خطاب و طبقات بن سعد ج 3 ص: 206.

[68]-

[69]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 7 عمر بن خطاب.

[70]- سنن ابن ماجه ج 1 ص: 12 و طبقات ابن سعد ج 4 ص 106 و سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 و صحیح بخاری ج 9 باب خیر المراه الواحده.

[71]- سنن ابن ماجه ج 1 ص: 12 و طبقات ابن سعد ج 4 ص 106 و سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 و صحیح بخاری ج 9 باب خیر المراه الواحده.

[72]- مسند امام احمد ج 1 ص: 363، السنه قبل التدوین ص: 97 و قبول الاخبار ص: 29 و طبقات این سعد ج 2 ص: 100.

[73]- تذکره الحفاظ ذهبی ج 1 ص: 7.

[74]- تفسیر کبیر ج 26 ص: 192.

[75] و 3- ارشاد ساری شرح صحیح بخاری ج 1 ص: 203، 204.

[76]

[77] و 5- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج 4ص: 426.

[78]- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج 4ص: 426.

[79]- ارشاد ساری ج 7 ص: 81 شرح نووی بر مسلم.

[80]- ارشاد ساری ج 7 ص: 81 شرح نووی بر مسلم.

[81]- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج 7 ص: 81.

[82]- شرح نووی بر مسلم هامش ارشاد ساری ج 7 ص: 81.

[83]- گفتیم غالباً زیرا صحابی از صحابی حدیث روایت کرده‌اند مثلاً ابوهریره و عایشه ام‌المؤمنینt حدیث از یکدیگر روایت کرده‌اند. (مدبّج)

[84]- ابن حجر در الاصابه : اتّفق اهل السّنّه‌ی علی انّ الجمیع عدول.

[85]- الکفایه ص: 119 به نقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 66.

[86] و 3- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 108.

[87]- المحدث الفاضل ج 4 ص: 6 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 9.

[88]- جامع بیان العلم لابن عبدالبر ج 1 ص: 72 و تقیید لعلم ص 96 و المحدث الفاصل ج 4 ص: 2 بنقل صبحی صالح ص: 9.

[89] و 4- صحیح بخاری در ارشاد ساری ج 1 ص: 196 این فرمان در طبقات ابن سعد ج 2 ص: 34 به نقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 37 نیز آمده و از حدیث «عمره» و در برخی روایات از حدیث قاسم بن محمد بن ابی بکر صدیق یاد شده و «عمره دختر عبدالرحمن انصاری و همچنین قاسم» هر دو شاگرد درس حدیث ام‌المومنین عایشه(رض) بوده‌اند.

[90]- علوم الحدیث صبحی ص: 37.

[91] و 3- مفتاح السنه‌ی ـ محمد عبدالعزیز خولی ص: 20 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 37.

[92]

[93] و 5- الرساله المستظرفه ص: 4 و جامع بیان العلم ج 1 ص: 76 بنقل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 38 و فتح‌الباری ج 1 ص: 218 و تنویر الحوالک سیوطی ص: 5 در فتح الباری ج 1 ص: 204 نخستین مؤلف در حدیث را ابن حزم نوشته.

[94]- الاضواء علی السنه المحمدیه ص: 26 و المبادی العامّه ص: 125 و 126.

[95] و 3- الکامل ابن اثیر ج 5 ص: 121 و 261.

[96]-

[97]- ضحی الاسلام ج 2 ص: 106.

[98] و 2- المبادی العامه ص: 125.

[99]-

[100] و 4- تنویر الحوالک سیوطی بنقل علم الحدیث ـ کاظم شانه‌چی ص: 35.

[101]-

[102]- علم الحدیث مدیر شانه‌چی ص: 37.

[103]- الباعث الحثیث ص: 301 و 31.

[104] و 3- الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ابن کثیر ص: 84.

[105]-

[106]- مسند تألیفی است که در آن احادیث به ترتیب نام و رتبه اصحاب از حروف هجا ذکر گردد علوم الحدیث صبحی صالح ص: 305.

[107]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 305.

[108]- علم الحدیث ص: 55 و در این صفحه یادآوری شده که ابن خلدون آنرا سی و یک هزار حدیث شمرده است.

[109]- ذیل الباعث الحثیث ص: 32 و در ذیل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 306 نوشته شده که در سال 1313 مسند امام احمد در مصر در شش جلد بزرگ چاپ شده است.

[110] و 6- الباعث الحثیث ص: 21.

[111]-

[112]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 167.

[113] و 2- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 167 تا 217.

[114]-

[115] و 4 و 5- قواعد التحدیث ص: 71 بنقل ابن حجر علم الحدیث ص: 49.

[116]-

[117]-

[118]- ذیل صبحی ص: 29.

[119] و 8- دایره‌ی المعارف فرید و جدی در کلمه بخاری.

[120]-

[121]- الباعث الحثیث ص: 25.

[122]- دایره‌ی المعارف فرید و جدی در کلمه مسلم.

[123]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 299.

[124]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 299.

[125]- ارشاد ساری ج 1 ص: 7 و شرح نخبه الفکر ص: 4.

[126]- ارشاد ساری ج 1 ص: 7 و شیخ نخبه الفکر ص: 4.

[127]- مانند سیری در صحیحین و سیر تحول قرآن و حدیث.

[128]- برکوی شرح قارصی ص 7 و ذیل نزهه النظر ص 8.

[129]- قواعد فی علوم الحدیث ص 22، مصطلح الحدیث ص 4، شرح بر کوی ص 7.

[130]- مصطلح الحدیث ص 4، شیخ سیوطی در تدریب الراوی ص 5 گفته است : موضوع علم الحدیث روایتی متن و سند است نه شخص پیامبر زیرا شخص یک انسان موضوع علم طب است و متأخرین و از جمله در شرح بر کوی ص: 5 برای دفع اعتراض شیخ سیوطی توضیح داده‌اند که شخص پیامبر با حیثیت نامبرده موضوع علم الحدیث روایتی است.

[131]- مصطلح الحدیث ص 4، شرح بر کوی : فایده آنرا دسترسی به سعادت دین و دنیا ذکر کرده است.

[132]- مصطلح الحدیث ص 4 و 5.

[133]- شرح بر کوی ص 7، مصطلح الحدیث ص 2 و قواعد فی علوم الحدیث ص 22.

[134]- شرح بر کوی ص 7 و مصطلح الحدیث ص 2.

[135]- نزهه النظر عسقلانی ص 8، مصطلح الحدیث ص 3.

[136]- مصطلح الحدیث ص 6، عسقلانی می‌گوید: در نزد اهل فن حدیث‌شناسی، خبر و حدیث یک معنی دارند و برخی حدیث را مخصوص پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-و خبر را برای غیر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-استعمال می‌کنند.

[137]- شرح بر کوی ص 8 و مصطلح الحدیث ص: 3.

[138]- جمع الجوامع ج 2 ص: 99.

[139]- قواعد فی علوم الحدیث ص 25 ظفرالامانی ص 4 و 5 شرح امام نووی بر مسلم ج 1 ص: 63 برخی حدیث را بر فرموده پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-و اثر را بر گفته صحابی و تابعی اطلاق کرده‌اند.

[140]- قواعد علم الحدیث ص: 26.

[141]- مصطلح ص: 6، قواعد علم الحدیث ص: 26.

[142]- قواعد علم الحدیث ص: 26.

[143]- تدریب الراوی ص 107 و در شرح نخبه آمده است : برخی مسند را شامل مرفوع، موقوف و مقطوع هم دانسته‌اند و مؤلف تدریب الراوی (ص 5) گفته است گاهی محدثین مسند و اسناد را هم معنی، استعمال کرده‌اند.

[144]- قواعد علم الحدیث ص 26، توضیح اینکه در کتاب مسند احادیث هر یک از اصحاب علیحده و با رعایت ترتیب فضل و بدون تعیین صحیح و حسن جمع شده است (ذیل نزهه النظر ص 54).

[145]- قواعد علم الحدیث ص: 27.

[146]- قواعد علم الحدیث ص: 27.

[147]- قواعد فی علم الحدیث ص 29 و مصطلح الحدیث ص 6 و 7 و کشاف اصطلاحات الفنون تالیف فاضی محمد اعلی تهانویی. این تعریفات برای «محدث» و «حافظ» و «حجه» و «حاکم» در مقدمه‌ی اکثر کتابهای علم الحدیث و مصطلحات آمده‌اند. حافظ را به عرف حواله کرده است و شیخ تهانوی محدّث معاصر بعد از نقل این مطلب در ذیل صفحه 28 قواعد فی علوم الحدیث چنین می‌گوید: در زمان ما (عصر حاضر) محدث کسی است که به کتابهای حدیث سرگرم باشد و حافظ کسی است که بیش از هزار حدیث را حفظ داشته باشد و هر حدیثی را دید بتواند تشخیص دهد که از صحاح سته است یا خیر؟ و حجه‌ی کسی است که در علم الحدیث دارای چنان اطلاعاتی باشد که معاصرین، قول او را درباره هر حدیثی (حجّت و سند بشمارند و کسی درباره صحّت حدیثی) با او نزاع و جدال نکند و شیخ عبدالفتاح محدث معاصر و شاگرد شیخ تهانوئی این توضیح را کاملاً تأیید کرده است و در ذیل این مطلب گفته است : بیانات استاد کاملاً صحیح است زیرا وقتی من از استادم (علامه کوثری) در رابطه با تعریف (محدث، حافظ، حجه و حاکم) سئوال کردم که این آمار و ارقام از کجا و کی پیدا شده است و اصل و سند آنها چیست؟ در جواب فرمود: «این اصطلاحات در قرنهای اخیر بوجود آمده‌اند و محدثین سلف از آنها بی‌خبر بوده‌اند زیرا حافظ ذهبی کتابش را تذکره‌الحفاظ نام نهاده است و شرح حال تعداد زیادی از صحابی و غیرصحابی را نوشته است، که اکثر آنها یک دهم آنچه برای حافظ و حجه و حاکم نوشته‌اند روایت نکرده‌اند.»

[148]- قواعد فی علم الحدیث ص 29 و مصطلح الحدیث ص 6 و 7 و کشاف اصطلاحات الفنون تالیف فاضی محمد اعلی تهانویی. این تعریفات برای «محدث» و «حافظ» و «حجه» و «حاکم» در مقدمه‌ی اکثر کتابهای علم الحدیث و مصطلحات آمده‌اند. حافظ را به عرف حواله کرده است و شیخ تهانوی محدّث معاصر بعد از نقل این مطلب در ذیل صفحه 28 قواعد فی علوم الحدیث چنین می‌گوید: در زمان ما (عصر حاضر) محدث کسی است که به کتابهای حدیث سرگرم باشد و حافظ کسی است که بیش از هزار حدیث را حفظ داشته باشد و هر حدیثی را دید بتواند تشخیص دهد که از صحاح سته است یا خیر؟ و حجه‌ی کسی است که در علم الحدیث دارای چنان اطلاعاتی باشد که معاصرین، قول او را درباره هر حدیثی (حجّت و سند بشمارند و کسی درباره صحّت حدیثی) با او نزاع و جدال نکند و شیخ عبدالفتاح محدث معاصر و شاگرد شیخ تهانوئی این توضیح را کاملاً تأیید کرده است و در ذیل این مطلب گفته است : بیانات استاد کاملاً صحیح است زیرا وقتی من از استادم (علامه کوثری) در رابطه با تعریف (محدث، حافظ، حجه و حاکم) سئوال کردم که این آمار و ارقام از کجا و کی پیدا شده است و اصل و سند آنها چیست؟ در جواب فرمود: «این اصطلاحات در قرنهای اخیر بوجود آمده‌اند و محدثین سلف از آنها بی‌خبر بوده‌اند زیرا حافظ ذهبی کتابش را تذکره‌الحفاظ نام نهاده است و شرح حال تعداد زیادی از صحابی و غیرصحابی را نوشته است، که اکثر آنها یک دهم آنچه برای حافظ و حجه و حاکم نوشته‌اند روایت نکرده‌اند.»

[149]- قواعد فی علم الحدیث ص 29 و مصطلح الحدیث ص 6 و 7 و کشاف اصطلاحات الفنون تالیف فاضی محمد اعلی تهانویی. این تعریفات برای «محدث» و «حافظ» و «حجه» و «حاکم» در مقدمه‌ی اکثر کتابهای علم الحدیث و مصطلحات آمده‌اند. حافظ را به عرف حواله کرده است و شیخ تهانوی محدّث معاصر بعد از نقل این مطلب در ذیل صفحه 28 قواعد فی علوم الحدیث چنین می‌گوید: در زمان ما (عصر حاضر) محدث کسی است که به کتابهای حدیث سرگرم باشد و حافظ کسی است که بیش از هزار حدیث را حفظ داشته باشد و هر حدیثی را دید بتواند تشخیص دهد که از صحاح سته است یا خیر؟ و حجه‌ی کسی است که در علم الحدیث دارای چنان اطلاعاتی باشد که معاصرین، قول او را درباره هر حدیثی (حجّت و سند بشمارند و کسی درباره صحّت حدیثی) با او نزاع و جدال نکند و شیخ عبدالفتاح محدث معاصر و شاگرد شیخ تهانوئی این توضیح را کاملاً تأیید کرده است و در ذیل این مطلب گفته است : بیانات استاد کاملاً صحیح است زیرا وقتی من از استادم (علامه کوثری) در رابطه با تعریف (محدث، حافظ، حجه و حاکم) سئوال کردم که این آمار و ارقام از کجا و کی پیدا شده است و اصل و سند آنها چیست؟ در جواب فرمود: «این اصطلاحات در قرنهای اخیر بوجود آمده‌اند و محدثین سلف از آنها بی‌خبر بوده‌اند زیرا حافظ ذهبی کتابش را تذکره‌الحفاظ نام نهاده است و شرح حال تعداد زیادی از صحابی و غیرصحابی را نوشته است، که اکثر آنها یک دهم آنچه برای حافظ و حجه و حاکم نوشته‌اند روایت نکرده‌اند.»

[150]- علم الحدیث ص 220 و تدریب الراوی تألیف شیخ سیوطی ص 55، 56، 57.

[151] و 3 و 4- قواعد علم الحدیث ص 27.

[152]- شرح نخبه عسقلانی ص: 11.

[153]- جمع الجوامع : ج 2 ص 125.

[154]- در رابطه با این اشکال که چطور مممکن است خبری واجد شرایط چهارگانه هم باشد و باز موجب قطع و تعیین نشود، سؤالها و جوابهای زیادی در شرح نخبه و غیره مطرح شده‌اند ولی آنچه ما بعنوان راه حل پیشنهاد کرد‌ه‌ایم نظر شخصی نگارنده است.

[155]- بنابراین ممکن است خبری در زمانی و برای عده‌ای متواتر باشد و در زمان دیگر برای جمعی دیگر آحاد باشد.

[156]- جمع الجوامع ج 2 ص: 127.

[157]- روح الدین الاسلامی ص: 465.

[158]- تدریب الراوی ص: 190.

[159]- قواعد فی علوم الحدیث ص: 146.

[160]- شرح الفیه (سیوطی ص: 48).

[161]- شرح نخبه ص: 17.

[162]- شرح نخبه ص 16، بر مبنای تحقیق عد‌ه‌ای از دانشمندان حدیث این دو حدیث نیز جزء متواتر لفظی هستند. 1- (انّما الاعمال بالنّیّات) 2- (البیّنه‌ی علی المدّعی و الیمین علی من انکر).

[163]- شرح نخبه عسقلانی ص: 17 (توضیح عسقلانی در رد کسانی است که متواتر لفظی را نایاب یا نادر شمرده‌اند.)

[164]- قواعد فی علوم الحدیث ص 32، شرح نخبه ص 18.

[165] و 2 و 3- قواعد فی علوم الحدیث ص: 32، شرح نخبه عسقلانی ص: 19، 20.

[166]-

[167]-

[168]- مثال برای فرد مطلق و فرد نسبی به ترتیب از قرار است : فرد مطلق (الولاء لحمه‌ی کلحمه‌ی النّسب لایباع و لایوهب و لایورث) که فقط عبدالله بن دینار (تابعی) از ابن عمر نقل کرده است. مثال فرد نسبی: زهری از سالم از ابن عمر حدیثی را روایت کرده است سپس یکنفر به تنهایی این حدیث را از زهری روایت می‌کند و در روایت از زهری هیچکسی موافق این راوی نیست هر چند رویت کنندگان از سالم و ابن عمر زیادتر باشند. پس این حدیث نسبت به زهری فرد است (فرد نسبی) نخبه النظر ابن حجر عسقلانی ص 29).

[169]- مثال متابعه تامه : امام شافعیt در کتاب ام از مالک از عبدالله بن دینار از ابن عمر روایت کرده است که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-فرموده است «الشّهر تسع و عشرون فلا تصوموا حتّی تروالهلال و لاتفطروا حتّی تروه، فان غمّ علیکم فاکملوا العدّه‌ی ثلاثین» حال این حدیث را به گمان بعضی فقط شافعی از مالک روایت کرده است واین حدیث را از غرایب شافعی بشمار می‌آورند زیرا اصحاب مالک به عین این سند متن حدیث را اینطور روایت کرده‌اند: «فان غمّ علیکم فاقد رواله» اما محققین بعد از تحقیق در جوامع و مسانید متابعی را برای شافعی یافته‌اند که عبدالله بن مسلمه قعنبی است که بخاری این حدیث را به عین عبارت شافعی از قعنبی از مالک روایت کرده است و این متابعه تامه است.

(شرح نخبه عسقلانی ص: 52)

[170]- مثال متابعه قاصره: در صحیح، ابن خزیمه از روایت عاصم بن محمد از پدرش محمد بن زید از جدش عبدالله ابن عمر به لفظ (فکملّوا الثّلاثین) که در این جا متابعت محمد بن زید (مافوق شافعی) از عبدالله بن دینار تحقق یافته است. (شرح نخبه عسقلانی ص 539.

[171]- شرح جلال محلی بر جمع الجوامع ج 1 ص: 176، شرح نخبه عسقلانی ص 105، حدیثی را که تابع تابعین یا پایین‌تر از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت کرده باشد معضل و معلق نام برده است.

[172]- مثال مسند نازل: شافعی از مالک از عبدالله بن دینار از ابوهریره، از عایشه از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-مثال مسند عالی : شافعی از مالک از عبدالله بن دینار از عایشه از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-که در سلسله اول تعداد راویان پنج نفر و در دومی چهار نفر است و دلیل اینکه اولی نازل و دومی عالی است این است که اقصر فاصله خط مستقیم است و هر چه راوی کمتر بادش سلسله مستقیم‌تر است. (دقت فرمایید! ابن مطلب در کتابهای علم الحدیث به شکل بغرنجی مورد بحث واقع شده است).

[173] و 3 و 4 و 5- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص 106 و ص 107، 108، 109.

[174]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص 106 و ص 107، 108، 109.

[175]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص 106 و ص 107، 108، 109. مثال علو نسبی : دو نفر حدیثی را روایت می‌کند اولی بواسطه 6 نفر و دومی بواسطه 7 نفر به بخاری می‌رسد در اینصورت اولی علو نسبی دارد.

[176] و 2- اقران روایتی است یک طرفی و مدبج روایتی است دو طرفی، ثمال مدبج : در میان اصحاب عایشهبو ابوهریره هر دو از یکدیگر حدیث را روایت کرده‌اند و در میان تابعین زهری و عمر بن عبدالعزیز از یکدیگر.

[177]-

[178]- اولی خلیل بن احمد عمر بن تمیم نحوی صاحب عروض است و دومی خلیل بن احمد ابوبشر مزنی است، (شرح نخبه ص 113).

[179]- اولی بکسر میم و سکون سین، دومی بضم میم و فتح سین و فتح واو مشدد.

[180]- دومی به لام مشدد.

[181]- مثال برای قسم اول متشابه مانند (محمد بن عقیل و محمد بن عقیل) که اولی مکبر و بر وزن فعیل، نیشابوری است و دومی مصغر (تازیانی) است مثال قسم دوم : (شریح بن نعمان و سریج بن نعمان) که اولی (با شین معجمه و حاء‌مهمله) تابعی و از علی مرتضی حدیث روایت کرده است و دومی (با سین مهمله و جیم) از استادان بخاری بوده است. گاهی هم تشابه اسم دو راوی در نتیجه تقدیم و تأخیر بوجود می‌آید مانند (اسود بن زید و زید بن اسود، مرّه بن کعب، کعب بن مرّه) (نخبه ص 128).

[182]- در حدیث بخاری چنین وضعی اتفاده افتاده است. مثلاً حدیثی را از احمد از ابن وهب روایت کرده است و نیز حدیثی را از محمد از اهل عراق روایت نموده است که معلوم نیست در اول مقصود احمد بن صالح یا احمد بن عیسی است و در دوم مقصود محمد بن سلام یا محمد بن یحیی ذهلی است. اما چون همه آنها واجد روایت حدیث هستند هیچ اشکالی ندارد. (شرح نخبه ص: 113)

[183]- فرق مُبْهَم و مُهْمَل این است که در مبهم کسی را نام نبرده‌اند ولی در مهمل با اهمال نام برده‌اند.

[184]- شرح نخبه عسقلانی ص: 22.

[185]- توجه: حدیث صحیح لذاته در عین اینکه نوعاً در یک سطح بسیار عالی قرار دارد، دارای اصناف و اقسامی است که با توجه به قوت بیشتر شرایط نامبرده برخی از آنها نسبت به برخی دیگر عالیتر و معتبرتر بشمار می‌آیند و با توجه به این مطلب بنظر تمام علمای اهل تسنن عالیترین احادیث صحیح لذاته احادیثی هستند که اول بخاری و مسلم متفقا روایت کرده‌اند. دوم احادیثی که فقط بخاری روایت کرده است سوم احادیثی که فقط مسلم روایت کرده است. سپس احادیث بقیه صحاح (اربعه باقیه) که حدیثی را مطابق شرط بخاری (ملاقات و همعصری) یا شرط مسلم (هم عصری) روایت کرده‌اند. دلیل اینکه بخاری را بر مسلم ترجیح می‌دهند این است اول اینکه شرط بخاری مهمتر است دوم اینکه رجالی که بخاری فقط از آنها روایت کرده است 435 نفر هستند که تنها نسبت به هشتاد نفر آنها انتقاد و تضعیف بعمل آمده است اما آنهائیکه مسلم فقط از آنها روایت کرده است 620 نفر هستند که نسبت به 160 نفر آنها انتقاد و تضعیف بعمل آمده است. سوم بخاری و مسلم جمعاً هشت هزار حدیث (بدون تکرار) روایت کرده‌اند که از این مجموعه دویست و ده حدیث مورد انتقاد واقع شده‌اند که سهم بخاری بطور اختصاری فقط هشتاد حدیث است و سهم مشترک در بین بخاری و مسلم سی و دو حدیث است و بقیه یعنی سهم مخصوص مسلم نود و هشت حدیث است. (شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 37، 38) و لازم بتذکر است که ارائه این آمار و ارقام نباید این واهمه را در دل هیچکسی ایجاد نماید که: پس چطور احادیث بخاری و مسلم عموماً احادیث صحیح لذاته می‌باشند. و چطور صحیح بخاری و صحیح مسلم بعد از قرآن صحیحترین کتابها بشمار می‌آیند؟ زیرا محققین و شارحین بخاری و مسلم (و از جمله قسطلانی و نووی) در تحقیقات خویش نشان داده‌اند که انتقاد و تضعیف راویان بخاری و مسلم کلاً بر اثر عدم تحقیق و واهمه‌گرایی بوده است و در نتیجه نقد و تضعیف احادیث آنها هم بر اثر واهمه‌گرایی است و باید هم این طور باشد زیرا خود بخاری مهمترین کتاب علم‌الرجال را نوشته است. (علم الرجال بخاری) چطور رجال راوی حدیث او انتقاد‌پذیر می‌شوند.

[186]- شرح نخبه ص: 22 و الباعث الحثیث ص: 43 هرگاه به حدیثی (حَسَن صحیح) گفته شد برحسب دو اسناد است.

[187]- آگاهی از این تأخر دو راه دارد: الباعث الحثیث ص: 170».

یکی اینکه در متن حدیث به ناخّر یکی از دیگری تصریح شده باشد مانند حدیث: (کنت نهیتکم عن زیاره‌ی القبور، فزوروها، فانّها تذکّرکم الاخره‌ی) و تمامه : (و کنت نهیتکم عن لحوم الاضاحی فوق ثلاث فکلواما بدلکم) و دیگر اینکه با اطلاعات دقیق تاریخی و اطلاع کامل از شرح احوال رجال تأخر یکی از آنها اثبات گردد (که به شهادت امام احمدt امام شافعیt از این جهت در بالاترین درجه قرار گرفته است) و امام شافعی برای اثبات تأخر یکی از دو اثر زیر از همین روش استفاده کرده است :

1- در رابطه با جعفر بن ابیطالب روایت شده : «افطر الحاجم و المحجوم» (حجامت کننده و حجامت شده هر دو روزه خود را شکستند)، «و ذلک قبل الفتح باشهر» (و این اتفاق چند ماه قبل از فتح بود).

2- قال ابن عباس: «احتجم و هو صائم محرم» (ابن عباس گفته است: که در همان حالیکه حجامت کرده روزه هم بوده و در حال احرام هم بوده است). امام شافعی گفته است قول ابن عباس متأخّر و ناسخ اثری است که مربوط به جعفر است زیرا ابن عباس همراه پدرش در سال فتح مسلمان شده است و جعفر در تبوک چند ماه قبل از فتح به درجه شهادت رسیده است (الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ص: 170).

[188] و 2 و 3 و 4- شرح نخبه عسقلانی ص: 61، 62، 24، 25 و الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث ـ ابن اثیر ص 47، 50، 51.

[189]- شرح نخبه عسقلانی ص: 26.

[190]- دشمنان اسلام پس از آنکه نتوانستند از راه زور اسلام را شکست دهند تلاش کردند از راه تزویر و هم‌رنگی با مسلمانان یکرشته مطالب خرافی و نامعقول را بشکل احادیث در میان جوامع اسلامی پخش کنند تا مدارک اسلامی را متضاد و مضطرب نشان دهند و در نتیجه دین اسلام را در نظر اندیشمندان کم اطلاع بی‌اعتبار جلوه دهند.

مهدی عباسی می‌گوید: (یکی از دشمنان اسلام پیش من اعتراف کرد که بتنهایی یکصد حدیث را جعل کرده و در دسترس مردم قرار داده است) و حماد بن زید می‌گوید: «دشمنان اسلام چهارده هزار حدیث را جعل کرده‌اند.» (شرح نخبه عسقلانی ص: 26).

[191]- کسانی با محاسن سفید و سیمای زاهدانه برای تشویق مردم به عبادات و سرگرمی آنها به اوراد و اذکار مخصوص وترساندن آنها از عواقب گناهان کبیره و صغیره عمداً احادیثی را جعل کرده‌اند، و نیز برای نشان دادن عظمت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-و وسعت اطلاعات اسلامی اخبار کتب عهد عتیق (تورات و انجیل) و کلمات حکما و اطباء و دانشمندان ملل مختلف را بعنوان احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت کرده‌اند (در این زمینه به اللالی مصنوعه در احادیث موضوعه شیخ سیوطی مراجعه شود) و به عنوان مثال ابوعصمت نوح بن ابی مریم اعتراف کرد که به تعداد سوره‌های قرآن از قول ابن عباس در ثواب تلاوت یکایک سوره‌های قرآن حدیث جعل کرده است و انگیزه حدیث‌سازی خود را این طور بیان کرده است که وقتی مشاهده کردم مردم اوقات خود را در فقه ابوحنیفه و بحثهای تاریخی ابن اسحاق مصروف می‌دارند در راه خدا! این احادیث را جعل کردم تا مردم اوقات خود را به تلاوت سوره‌های قرآن مصروف نمایند.

این ابوعصمت را (جامع) لقب داده‌اند زیرا در نزد ابوحنیفه و ابن ابی لیلی علم فقه را فراگرفته و تفسیر را از کلبی و تواریخ را از ابی ‌اسحاق آموخته است و ابوحاتم درباره او گفته است : «همه فضایل در او جمع شده است جز صداقت و راستیم این ابوعصمت در زمان منصور عباسی قاضی مرو بوده است. (تدریب ص: 102، علم الحدیث صبحی صالح ص: 283 و مصطلح الحدیث ص: 291).

[192]- مامون بن احمد هروی حدیثی را جعل کرد: (یکون فی امّتی رجل یقال له محمد بن ادریس یکون اضرّ علی امّتی من ابلیس!) و (ابوحنیفه‌ی سراج امّتی) (شرح نخبه عسقلانی ص: 720) میسره بن عبدر به الفارسی اعتراف نمود که هفتاد حدیث را در فضیلت علی مرتضی جعل نموده است. (تدریب ص: 102) ذیل علوم الحدیث صبحی صالح ص: 283.

[193]- ابن جوزی نقل کرده است : احمد بن حنبل و یحیی ابن معین در مسجد رصافه نماز خواندند. سپس دیدند که قصه‌گویی از جای خویش بلند شد و با نقل این حدیث قصه را شروع کرد که : «احمد بن حنبل و یحیی بن معین گفته‌اند از عبدالرزاق از معمر از قتاده از انس روایت شده است که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-فرموده است هر کس بگوید لا اله الا الله خدا در مقابل هر کلمه‌ای پرنده‌ای برای وی می‌آفریند که منقارش از طلا و بالهایش از مرجان!» و به همین شکل قصه را در حدود بیست صفحه ادامه داد. احمد بن حنبل و یحیی بن معین نگاههای تعجب‌آمیزی با یکدیگر تبادل می‌کردند و هر یک به دیگری می‌گفت راستی شما این حدیث را شنیده‌ای؟ و هر یک در جواب دیگری می‌گفت نه بخدا این حدیث را نشنیده‌ام و قصه‌گو پس از پایان قصه و گرفتن بخششهای مردم به انتظار بقیه بخششها نشسته بود که در این هنگام یحیی بن معین با اشاره دست او را نزد خود خواند. قصه‌گو خیال می‌کرد که برای دادن بخشش او را دعوت کرده است ولی یحیی به او گفت چه کسی این حدیث را بشما گفته است قصه‌گو گفت احمد بن حنبل و یحیی بن معین. یحیی گفت من یحیی بن معین و این احمد بن حنبل است که هیچکدام از ما این مطلب را بعنوان حدیث نشنیده‌ایم. قصه‌گو بدون اینکه به روی خود بیاورد گفت مدتی بود شنیده بودم که یحیی بن معین احمق است تا این لحظه یقین پیدا نکرده بودم سبحان‌الله! تو خیال می‌کنی که یحیی بن معین و احمد بن حنبل فقط شما هستید من از هفده احمد بن حنبل و یحیی بن معین حدیث روایت کرده‌ام. احمد بن حنبل آستینش را بر روی خود کشید و گفت بگذار برود قصه‌گو برخاست و در حالیکه آنها را بباد استهزاء گرفته بود بیرون رفت. (شرح نخبه عسقلانی ص: 72، علوم الحدیث صبحی صالح ص: 288.)

[194]- در زمان مهدی عباسی محمد ابن سلیمان فرماندار مکه عبدالکریم بن ابی العوجاء را که خال معن بن زائده بود بجرم حدیث‌سازی محکوم باعدام کرد و وقتی تصمیم گرفتند گردن عبدالکریم را بزنند فریاد برآورد که من چهار هزار حدیث را در مورد حلال و حرام مسلمانان جعل کرده‌ام و هم چنین محمد بن سعید بن حسان اسدی شامی را بجرم جعل چهار هزار حدیث بدار آویختند (علوم الحدیث است که در مدت شانزده سال گردش علمی و سرزدن به همه حوزه‌های علمی جهان اسلام و دیدن یکهزار و هشتاد محدث از ششصد هزار حدیث فقط چهار هزار حدیث صحیح را ثبت و ضبط نموده است.

[195] و 3- شرح نخبه عسقلانی ص: 73، 75.

[196]- شرح نخبه عسقلانی ص: 65، 75.

[197]- توضیح اسناد گوناگون :

1- مثال سند اول : از سفیان، از منصور و اعمش، از ابی‌وائل، از عمر بن شرحبیل، از عبدالله قلت یا رسول‌الله ایّ الذّنب اعظم؟

مثال ـ سند دوم : از سفیان، از واصل از ابی‌وائل از عبدالله قلت یا رسول‌الله الخ، حال ترمذی آمده همین حدیث را با سندی روایت کرده است که ترکیبی است از دو سند فوق و هیچکدام از آنها نیست. توجه فرمائید! سند مدرج ترمذی : از واصل و منصور و اعمش، از ابی واثل از عمر بن شرحبیل از عبدالله قلت یا رسول‌الله ایّ الذّنب اعظم؟ که این سند مدرج ترمذی با داشتن (عمر بن شرحبیل) با سند دوم مخالف و با داشتن (واصل) با سند اول مخالف است. (چون این مطلب در کتابها تا حدی بغرنج است نیاز به دقت زیاد دارد.)

[198]- نشخیص اضافی بودن این جمله گاهی از راه تتبع در روایتهای دیگری است مثلاً ابوهریره روایت کرده است : «اسبغوالوضوء ویل للاعقاب من النّار» که جمله اول از ابوهریره و حدیث نیست زیرا ابوهریره در روایت دیگری گفته است: «اسبغواالوضوء فانّ اباالقاسم-صلّی الله علیه وسلّم-قال: ویل للاعقاب من النّار» و گاهی با دلایل عقلی اضافی بودن این جمله ظاهر می‌گردد. مثلاً ابوهریره روایت کرده است پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-فرموده: «للعبد المملوک اجران و الّذی نفسی بیده لولا الجهاد و الحجّ و برّامّی لاحببت ان اموت و انا مملوک» که تنها (للعبد المملوک اجران) حدیث است و بقیه مدرج است زیرا امکان ندارد پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-در هیچ شرایطی بردگی را آرزو کند بعلاوه مادرش در قید حیات نبوده است (نخبه و الباعث الحثیث س : 74).

[199]- مثال تقدیم و تاخیر در کلمات متن : مسلم محدث در یک طریقه از ابوهریره حدیث معروف (سبعه‌ی یظلّهم الله فی ظل عرشه... و رجل تصدّق بصدقَه‌ی اخفاها حتّی لاتعلم یمینه ما تنفق شماله) را روایت کرده است و معلوم است که این عبارت اخیر وارونه روایت شده است و در اصل چنین بوده است (حتّی لا تعلم شماله ماتنفق یمینه) الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن اثیر ـ ص: 88.

مثال تقدیم و تاخیر در نام راویان : در سلسله روایتی اشخاص مورد وثوق در یک محل (کعب بن مره) را ذکر کرده‌اند. راوی دیگری در عین این محل مره بن کعب را ذکر کرده است الباعث الحثیث ص: 88.

[200]- توضیح : در یک سند متصل پنج نفری که به تأیید اشخاص مورد وثوق عموماً خبری را از یکدیگر شنیده‌اند، اضافه کردن یک یا دو نفر به این سلسله که واسطه شنیدن و استماع ابن خبر باشند در حقیقت تکذیب سلسله اشخاص مورد وثوق می‌باشد. مثلاً این مبارک، از سفیان، از عبدالرحمن از بسر، از ابا ادریس، از واثله از ابا مرشد غنوی از رسول‌الله : «لا تجلسوا علی القبور و لاتصلّواالیها» حال از مقایسه این سلسله با دو سلسله دیگر اول از ابن مبارک، از عبدالرحمن از بسر که واسطه در بین ابن مبارک و عبدالرحمن نیست و دوم از عبدالرحمن از بسر از واثله که واسطه‌ای در بین بسر و واثله نیست معلوم می‌شود که سلسله هفت نفری اول دو نفر اضافه دارد (سفیان، اباادریس) و این اشتباه نسبت به (سفیان) از شخص پائین‌تر از ابن مبارک و نسبت به (ابا ادریس) از ابن مبارک بوده است. (شرح نخبه عسقلانی ص: 80).

[201]- مثال اضطراب در سند: حدیث ابوبکرt (قال یا رسول‌الله، اراک شبت، قال : شیّبتنی هود و اخواتها) که دارقطنی گفته است این حدیث از حیث سند مضطرب است زیرا این حدیث جز از طریق ابن اسحاق روایت نشده است و برخی آنرا مرسل و برخی موصول و برخی آنرا از مسند ابوبکر و بعضی از مسند سعد و برخی از مسند عایشهبشمرده‌اند و چون عموماً مورد وثوق می‌باشند ترجیح یکی بر دیگری هم امکان ندارد. (شرح نخبه ص: 81) و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ص: 72.

مثال اضطراب در متن حدیث : ترمذی از شریک، از ابی‌حمزه، از شعبی، از فاطمه دختر قیس روایت کرده است (انّ فی المال لحقّا سوی الزّکاه‌ی) ابن ماجه با همین وجه و سند از فاطمه دختر قیس روایت کرده است (لیس فی المال حقّ سوی الزّکاه‌ی) و این اضطرابی است که قابل تأویل نمی‌باشد. 0شرح نخبه ص: 81).

[202]- مثال تصحیف : اشخاص مورد وثوق روایت کرده‌اند: «من صام رمضان و اتبعه ستا من شوّال» که ابوبکر صولی با تصحیف آنرا روایت کرده و گفته است : «شیئاً من شوّال» و همچنین برخی حدیث (زرنی غبّاً تزدد حبّا) را با تصحیف روایت کرده و گفته است : «زرعنا تزداد حناء» و قصه‌ای هم برایش تراشیده‌اند که گویا قومی از دادن زکات امتناع کردند و مزروعات آنها به حناء مبدل گردید. (صبحی صالح ص 276) و از تصحیف‌های عبرت‌انگیز این بود که محمد بن المثنی العنزی در رابطه با افتخارات قومی و قبیله‌ای به این حدیث استدلال کرد: «انّ النّبیّ صلّی الی عنزه‌ی» که گویا پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-توجه مخصوصی به قوم عنزی داشته است در صورتیکه آن عنزه اسلحه‌ای بود که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-هنگامی آنرا در وقت نماز در جلو خویش نصب نمود و مقصود این بود که اهل جهاد هنگام نماز و در صحنه کارزار باید همیشه اسلحه خود را در جلو چشم خویش داشته باشند و حتی در حالت نماز هم نباید اسلحه از دید آنها دور شود. (علوم الحدیث صبحی صالح ص: 280).

[203]- مثال مُحَرّف: جابر یکی از اصحاب روایت کرده است: «رمی ابیّ یوم الأحزاب علی اکحله فکّواه رسول‌الله(ص)» و غَنْدَر یکی از راویان این مطلب را با تحریف نقل کرده و گفته است» رَمی آبی یوم الاحزاب...» و معلوم است که پدر جابر قبلاً در غزوه احد بدرجه شهادت رسیده است (شرح نخبه عسقلانی ص: 82).

[204]- مثال قسم اول : (محمد بن سائب بن بشر کلبی) برخی او را به جدش نسبت داده‌اند (محمد بن بشر) و بعضی او را (حماد بن سائب) و برخی او را با کنیه (ابونضر) و بعضی (ابوسعید) و (ابوهشام) نام برده‌اند و اشخاص بی‌اطلاع خیال می‌کنند اینها جمعی هستند در صورتیکه عموماً یک نفر می‌باشند. (شرح نخبه ص: 85)

[205]- ابوالقاسم بن بشکوال کتاب مفصلی را در این زمینه تالیف کرده است و با دلایل و مدارک روشن نموده است که راویانی که نام آنها برده نشده مرد بودند یا زن و دارای چه خصوصیاتی بوده‌اند.

[206]- ابوحنیفه روایت مستور العداله را قبول کرده است و جمهور آنرا رد نموده‌اند و تحقیق محققین این است که بایستی در حال او تحقیق کرد سپس مسئله رد و یا قبول پیش می‌آید. (نخبه ص: 87).

[207]- شرح نخبه عسقلانی ص: 87 حقیقت این است که تمام بدعت‌هایی که موجب کفر و بی‌ایمانی بشمار آمده‌اند همه آنها موجب کفر و بی‌ایمانی نیستند بلکه مقیاس مسائل بدیهی و ضروری دین اسلام است زیرا هر گروهی دیگری را اهل بدعت می‌شمارد و گاهی اغراق کرده او را کافر هم بحساب می‌آورد (شرح نخبه ص: 88) و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ـ ص: 100.

[208] و 2- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 90 توجه فرمائید که در مصطلحات حدیث شاذ گاهی مقابل مختلط است که تعریف آنرا در فوق ملاحظه می‌فرمائید و گاهی مقابل محفوظ است که می‌توانید تعریف آنها را در اواخر فصل چهارم رساله حاضر ملاحظه فرمائید.

[209]-

[210]- ابن الملقن راوی باهوش و با حافظه‌ای بود که بر اثر احتراق کتابهایش، بی‌محافظه گردید و همچنین ابن لهیعه و مسعودی بر اثر سانحه‌های زیادی مانند فوت پسرش و سرقت اموالش حواسش بکلّی مختل شد و حافظه‌اش را از دست داد شرح نخبه عسقلانی ص: 90 و 89.

[211]- زیرا هیچ کس در این امر هیچ تردیدی ندارد که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-چیزی خلاف عقل و مشاهده و واقعیات تاریخی و چیزی در بی‌نظمی مقررات دین اسلام نفرموده است. بنابراین در کار راویان حدیث حتماً عیب و نقص پیدا شده است مانند اشتباه، فراموشکاری و غیره و اهل تحقیق این عیب‌ها را ظاهر می‌سازند و دلیل اینکه چرا با عیب راوی (نه عیب متن) حدیثی را نقل کرده‌اند که عرف و عادت زمان، دایره امکان را آنقدر وسیع گرفته که محدثین کمتر توانسته‌اند از راه مخالفت با عقل و نقل متن حدیثی را نقد علمی نمایند فی المثل به آنها گفته‌اند مگر محال عقلی است و مگر امکان ندارد کشتی نوح کعبه را طواف کند و در مقام ابراهیم نماز بخواند و مگر امکان ندارد لوح و قلم و دوات دعاهایی را بخوانند به همین جهت محدثین با تلاش و تحقیقات خویش ثابت کرده‌اند که در سلسله راویان این خبر دروغگویی وجود دارد. (به الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن اثیر ـ ص: 83 مراجعه شود.)

[212]- متن این خبر هم مخالف عقل و هم مخالف واقعیات تاریخی است زیرا قرنها بعد از طوفان نوح ابراهیم و مقام ابراهیم ایجاد شده‌اند.

[213]- علوم الحدیث دکتر صبحی صالح ص: 215 الحثیث ص: 83.

[214]- آللالی المصنوعه ج 1 ص: 236 متن این روایت با عقل و واقعیات تاریخی درست در نمی‌آید زیرا اول و آخر این سوره در یک زمان نازل نشده‌اند و معاذ مدتهای مدیدی بعد از نزول این سوره مسلمان شد و نیز امکان ندارد معاذ خبر ذکر و سجده قلم و دوات و لوح را به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-بدهد و پیامبر بی‌خبر باشد.

[215]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 18.

[216]- زواجر شیخ ابن حجر هیتمی ج 1 ص: 117.

[217] و 4- آللالی المصنوعه سیوطی ج 1 ص: 44.

[218]-

[219]- آللالی المصنوعه ج 1 ص: 198.

[220]- مصطلح الحدیث ذیل ص: 28 و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ابن کثیر ـ ص: 86.

[221]- علوم الحدیث دکتر صبحی صالح ص: 285 و الباعث الحثیث ص: 86.

[222]- بنظر حافظ ابن کثیر (م ـ 755) شکل افراد (حدثنی) عالی‌تر است زیرا شکل جمع (حدثنا) محتمل می‌دارد که جمعی با او بوده‌اند در صورتیکه قصد راوی این نبوده است. (اختصار علوم الحدیث ص: 123) و علوم الحدیث صبحی صالح ص: 90.

[223]- انبأنا در علوم الحدیث صبحی صالح در ردیف (حدّثنا) و در نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی در ردیف اجازه بشمار آمده است.

[224]- الکفایه ص: 290 و علوم الحدیث صبحی صالح ص: 91.

[225]- الباعث الحثیث ص: 125 و بالتدریب ص: 132 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 94.

[226]- التدریب ص: 131 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 94 نقل می‌کند که ابن حزم اجازه را یک بدعتی غیرمجاز شمرده است و برخی در نامطلوبی اجازه آنقدر اغراق کرده‌اند که آن را مجوزی برای دروغ گفتن بشمار آورده‌اند و گفته‌اند: شرع هرگز اجازه نمی‌دهد چیزیرا که نشنیده‌ای روایت کنی اما حقیقت این است که اجازه مجهول برای مجهول جائز نیست (تمام مردم را اجازه دادم که همه چیز مرا روایت کنند) و اجازه معلوم برای مجهول هم مورد اختلاف است و اجازه معلوم برای معلوم هچ اشکالی ندارد. (الباعث الحثیث ص: 120)

[227] و 3- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 96 و قارن باختصار علوم الحدیث ص: 137.

[228]- علوم الحدیث صبحی صالح ص: 96 و قارن باختصار علوم‌الحدیث ص: 137.

[229]- تدریب الراوی شیخ سیوطی ص: 147 و علوم الحدیث صبحی صالح ص: 98.

[230]- اختصار علوم الحدیث ص: 139 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 98 الباعث الحثیث ص: 125.

[231]- تدریب الراوی ص: 148 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 99.

[232]- تدریب الراوی ص: 148.

[233]- علوم الحدیث ابن الصلاح ص: 67 و علوم الحدیث صبحی صالح ص: 110.

[234]- علوم‌الحدیث ابن الصلاح ص: 168.

[235]- قارون بالتدریب ص: 148 و 149 و صبحی صالح ص: 102.

[236]- صبحی صالح ص: 102.

[237]- دکتر صبحی صالح در کتاب علوم الحدیث صفحه 103 می‌نویسد: «فجمیع ما ننقله الیوم من کتب الحدیث الصّحیحه‌ی ضرب من الوجاده‌ی» سپس از توضیح الافکار ج 2 ص: 349 در رابطه با اهمیت و جاده این مطلب را نقل می‌کند:

«عماد بن کثیر برای عمل به وجاده به این حدیث استدلال کرده است حدیث صحیح که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-پرسید چه مردمی ایمان شگفت‌تری دارند؟ گفتند فرشته‌ها فرمود آنها چطور ایمان نیاورند در حالیکه نزد خدا حاضرند، سپس گفتند پیامبران، فرمود چطور ایمان نیاورند در حالیکه وحی خدا بر آنها نازل می‌گردد گفتند ما فرمود شما چطور ایمان نیاورید در حالیکه من در میان شما حاضرم. عرض کردند پس چه کسی یا رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-فرمود مردمی که بعد از شما می‌آیند و فقط صحیفه‌هایی را می‌بینند (وِجادَه) و ایمان هم می‌آورند. که در این حدیث (وِجادَه) کاملاً تأیید گردیده است.» (الباعث ص 130)

[238]- بعنوان طبقه اصلی، اصحاب عموماً یک طبقه شمرده می‌شوند (در مقابل طبقه تابعین) اما با توجه به امتیازاتی که برخی از آنها داشته‌اند و همچنین باعتبار سن و سالی که داشته‌اند دارای طبقات فرعی بشرح ذیل می‌باشند:

1- باعتبار امتیازات: پیشتازان قبول دین اسلام که خلفای راشدین از این طبقه بشمار می‌آیند، صحابی‌های قبل از توطئه‌ دارالندوه، مهاجرین حبشه صحابی‌های عقبه اول و دوم، اهل عزوه بدر، اهل بیعه الرضوان، صحابی‌هایی که بعد از فتح مکه مسلمان شده‌اند، بچه‌های نابالغ که روز فتح مکه یا در حجه‌یالوداع پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-را دیده‌اند. (ذیل شرح نخبه احمد بن حجر عسقلانی ص: 131).

2- باعتبار سنّ : جوانترین اصحاب به ترتیب عبارتند از ابوالطفیل و مسور بن مخزمه که هر دو در سال وفات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-هشت ساله بوده‌اند و نعمان بن بشیر که سال دوم هجری متولد گشته است و حسن و حسین ابن علی و عبدالله ابن زبیر که سال وفات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-نه ساله بوده‌اند و جعفر بن عبدالرحمن در سفر حجه‌ی‌الوداع کودک بوده است و مسلمه بن مخلد خزرجی و عبدالله بن جعفر و قسم بن عباس و عبدالله بن عباس و عموماً ده ساله بوده‌اند و عمر بن ابن سلمه نه ساله بوده است (کفایه خطیب ص 56-76).

3- باعتبار طول عمر : این صحابی‌ها هر یک یکصد و بیست سال عمر کرده‌اند: حسّان بن ثابت، حویطب بن عبدالعزی، مخزمه بن نوفل، حکیم بن حزام بن خویلد (برادرزاده حضرت خدیجه) سعید بن یربوع قرشی (نامبردگان فوق، هم جاهلیت و هم اسلام را درک کرده‌اند) لبید بن ربیعه عامری عاصم بن عدی عجلانی، سعد بن جناده عوفی، نوفل بن معاویه منتج نجدی، عدی بن حاتم طائی، نافع بن سلیمان عبدی، نابغه جغدی (بنقل از سیوطی در الفبه ص: 287).

4- آمار اصحاب : اصحاب هنگام وفات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-یکصد و چهارده هزار نفر بوده‌اند (زن و مرد) که از آن میان در حدود یکصد هزار نفر از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-استماع حدیث کرده‌اند. (بنقل از الاصابه فی معرفه الصحابه صفحه 7).

صحابی‌هایی که بیش از دیگران حدیث را روایت کرده‌اند عبارتند از : (ابوهریره 5374 حدیث) (قواعد التحدیث ص 205) (عبدالله بن عمر 2630 حدیث)، (انس بن مالک 2286 حدیث)، (عبدالله بن عباس 1660 حدیث)، (جابر بن عبدالله 1540 حدیث)، (ابوسعید خدری 1170 حدیث) و (عایشه) 2210 حدیث) (بنقل از تدریب الراوی ص: 205 و پرتو اسلام ص: 262).

آمار آخرین صحابی‌های پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-در شهرها : در فلسطین ابوابی عبدالله بن عمر در سال 74، در مصر عبدالله بن حدث زبیدی در سال 86 در کوفه عبدالله بن ابی اوفی در سال 87، در دمشق عبدالله بن مازنی اسلمی در سال 88 در سن 94 سالگی و قبل از او در دمشق ابو امامه باهلی در سال 86، در مدینه سهل بن سعد انصاری در سال 91 در سن نود و شش سالگی و قبل از او در مدینه جابر بن عبدالله انصاری در سال 74، در بصره انس بن مالک در سال 91 در سن 107 سالگی و قبل از او در بصره عمر ابن حدیث در سال 85.

و آخرین نفر از اصحاب پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-در تمام جهان اسلام ابوالطفیل (عامر بن واثله) که هنگام وفات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-هشت ساله بود و در سال 110 هجری وفات کرد ـ یاد وفات این آخرین اصحاب پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-چقدر تأثرانگیز است. (نقل از طبقات الفقهای ابواسحق شیرازی و تدریب الراوی شیخ سیوطی ص: 221 و علم الحدیث تالیف کاظم مدیر شانه‌چی ص: 24، 25).

[239]- طبقات فرعی تابعین بقرار ذیل است :

1- کبار تابعین مانند سعید بن مسیب 2- طبقه وُسْطی مانند حسن بصری و ابن سیرین 3- کسانی که بیشتر روایشتان از طبقه اول است مانند زهری و قتاده 4- کسانی که بیش از یک یا دو تن صحابی را درک نکرده‌اند مانند اعمش 5- آنانکه همزمان دسته اخیر بوده ولی به ملاقات صحابی‌ها نائل نشده‌اند مانند ابن جریح.

[240]- اتباع تابعین نیز بوجه کلی یک طبقه هستند ولی بشرح ذیل طبقات فرعی دارند:

1- کبار اتباع تابعین مانند مالک بن انس و سفیان ثوری 2- طبقه وسطی از اتباع تابعین ابن عیینه و ابن علیه 3- طبقه صغری مانند امام شافعی و ابوداود طیالسی 4- کسانی که تابعین را ندیده‌اند و از اتباع تابعین نقل حدیث کرده‌اند مانند احمد بن حنبل (تقریب التهذیب ابن حجر عسقلانی ص: 16).

[241]- ترجمه «مرؤه‌ی» است : خطیب بغدادی با نقل یک حدیث معنی مرؤه‌ی را روشن نموده است : «قال النبی: من عامل الناس فلمّ یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو من کملت مروئته و ظهرت عدالته و وجبت اخوّته و حرمت غیبته» (صبحی صالح ص: 131).

[242]- تدریب الراوی ص: 197.

[243] و 2- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 133 و 134.

[244]-

[245]- شرح نخبه ص: 136.

[246]- تدریب الراوی ص: 111 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 135.

[247]- تدریب الراوی ص: 115 و علوم‌الحدیث صبحی صالح ص: 132.

[248]- الکفایه خطیب بغدادی ص: 109 و 111 و شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 135 خلاصه باید تحقیق شود که راوی عادل است یعنی مرتکب گناهان کبیره نشده و برگناه صغیره استمرار نداشته است و به هیچ وجه لازم نیست راوی خود را با محیط طوری وفق دهد که مردم او را مقدس و پارسای دور از مظاهر زندگی بدانند.

[249]- شرح نخبه و ذیل آن ص: 137.

[250]- در تفسیر کشاف توضیح داده است که ام‌مکتوم مادر پدرش بوده است. و نام او عبدالله بن شریح است.

[251]- شرح نخبه و ذیل آن ص: 137.

[252]- ذیل شرح نخبه ص: 137.

[253]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی و ذیل آن ص: 138.

[254] و 2 و 3- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی و ذیل آن ص: 138.

[255]-

[256]-

[257] و 5- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 138 الی 142.

[258] و 2 و 3- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 138 الی 142.

[259]-

[260]-

[261]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 138 الی 142.

[262] و 2- شرح نخبه ابن حجر ص: 113، 140، 141.

[263]-

[264]- ریاض الصالحین ص: 148 باب فضل المشی الی المساجد، بخشی از حدیث مسلم : ثمّ مضی الی بیت من بیوت الله.

[265]- مالک بن انس (امام مذهب مالکی) در مسجد رسول‌الله-صلّی الله علیه وسلّم-در مدینه استاد تعلیم حدیث بود و محمد بن ادریس شافعی (امام مذهب شافعی) زمانی یک از شاگردان درس حدیث امام مالک بود.

[266]- ریاض الصالحین نویی ص: 502 قسمتی از حدیث ابوداود و ترمذی (کتاب العلم).

[267] و 3 و 4- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 144 و 145 و ذیل آن.

[268] و 2- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 144 و 145 و ذیل آن.

[269]-

[270]- نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: 144 و 145 و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن اثیر ـ ص: 152، 153، 157.

[271] و 5- نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: 144 و 145 و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ـ ص: 152، 153، 157.

[272]- نزهه النظر شرح نخبه الفکر ابن حجر عسقلانی ص: 144 و 145 و الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث ـ ابن کثیر ـ ص: 152، 153، 157.

[273]- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 144 الباعث الحثیث ص: 158.

[274] و 3- شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: 144 الباعث الحثیث ص: 158.